چراخانما اززندگی زناشوئی ناراضی هستناخرش هم طلاقه

سلام وصد سلام به روی ماهتان حالا نوبتی هم باشه نوبت اقایونه که وضایف خودشونو بدوننداقایان محترم زن یک انسانه نه یک برده دیگه گذشت ان زمان که پدربزرگت با چوب کافر مسلمان می کرد دیگه گذشت اون عهدقجر امروزی باش حالا همه چیز فرق کرده زندگیها سخته پس مرد باش تااخرش پای مردونگی بمان توکه هوس میکنی چندتا زن رنگاورنگ داشته باشی فکر همه جا را بکن زندگی فقط امروز نیست باید برنامه ریزی کنی که فردا کم نیاری فردایی که پیر میشی دیگر تورا توان کار نیست بیا بازنت صادقانه زندگی کن واینده خودتان را بسازید تا فرزندانتان به شما افتخارکنند به جای اینکه تراورهای 50هزارتومانی را به زنان بدکاره بدید یا هوس کنی زن دوم بیاری ان هزینه را به زن خود بکن به خدا هم خوشگل میشه هم از شما راضی وهم زندگی شما برکت پیدا می کنه هم برای پیری یه پسندازی جمع میشه از همه مهمتر دیگه زن وبچه با فلاکت زندگی نمی کنه مدیون زن وبچه هم نیستی اگر هم نداشتی کسی با یه چشم دیگه نگات نمی کنه وگرنه این زنان را که می بینی همه زنن همه را خداافریده وهمه از هرنظر کاملا ولی شیرینی که شما به دنبال ان هستید فقط محبت هستش که زندگی راشاد می کنه مگه زن شما چی نداره که زنان دیگر دارن همه اینارو که میگم قبلا به خانما گفتم یک طرفه نیست بیائید شادیهای زندگی را بازن وبچه هامون تقسیم کنیم با زن وبچه قهر نباشیم بیائید قبول کنیم که همه انسانیم همه حق انتخاب داریم همه حق زندگی داریم مرد زن نداره همه زندگی رادوست دارن ولی نوع شیرین را اون پولی که خرج موادو کارهای دیگر میکنید را خرج خونه کنید ببینید چقدر زندگی شیرین میشه وهمه به شما احترام میزارند از خونه گرفته تا فامیل وهمسایه منضوره من همه اقایان نیست بعضی ها که راه خود را گم کرده اند شامل همه نمیشه پس اگر زن شوهر باهم بسازند وهمدیگرودرک کنند بچه ها هم اینده شان ابادتر می شود پس زندگی زیباس اگر ما بخواهیم زیباتر کنیم ممنون که وقت زیبایتان را صرف این مطلب کردین امیدوارم همه زن وشوهرا همیشه در کنار هم به شادی زندگی کنند

جمعه 4 خرداد 1391 - 10:58:26 PM

عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم

نظر ها

ali

http://masomazarin.gegli.com

ارسال پيام

پنجشنبه 10 خرداد 1391 1:10:48 AM

سلام دوست گلم ممنون کهسرزدی نردبون چون شرط این بود که دوست زن به هرچی دست گذاشت اون را بردارد که نظرش هم زن یارو بود که زنو بر پشت بام اوخواست بره بالا که از نردبون چسبید که گفتن تو به نردبون دست زدی نردبون را برد موفق نشد زنو ببره