تمام جنگل ها را دوید
تیرها در کمان رها کرد و نیزه ها
تقدیر را او ننوشته بود
در بن ریشه های ساقط
گیر میکرد نشانه های مضحک دیده هایش
نه شکار کوتاه می امد
نه شکار چی
تیرها ... نیزه ها ...تمام جنگل
گم میکردنند جرقه سم شکار
شکار بسمت طلوع خورشید میدوید
و شکارچی نمیدانست
مشرق چیست
و دست تقدیر رقم زد
شکار در قله کوهی پر از دره اسیر
و نگاه شکار گر طلسم شد
در قفل نگاه شکار
نه پای جنباندنی داشت
نه دست تیراندازی
چشمی داشت شگرف پر از
برف های سفید مشبک بار برفی عشق
این بار برای یکبار
شکار چی در دام شکار افتاده بود
و آهوی دشت بیکران
روزهایی در ذهن خطور میداد
که مادرش در همین نقطه مسلخ وار
با گلوی بریده جیغ میزد درخون
در زیرپای همین شکارگر
و او در شکاف تخته سنگی سخت دل
نطاره میکرد جیغ های سرخی
که هنوز در لابه لای این علفزار میدود
اکنون در دوراهی مانده است :
انتقام خون مادر
یا
مرهم بروی زخم داغ عشق شکارچی
در زیر لبانش می گذشت:
فکر نمیکردی روزی خودت شکار شوی
ای شکار چی ؟
بچه اهو سخت در تفکر است !!!!
نمی داند ازهر دو طرف
بازنده اصلی اوست
دره می خواند او را
و دلک ....
و دلک .....
و دلک
قصه تمام نشدنی تمام پایان هاست
----------------------------------
تمام میشود غصه هایت
ای مترسک
وقتی بجای دشت های متروکه
کنار ریل ها
مسافران قطار را
می شماری
دیگر گرگی نیست
پس از قرن ها بی خوابی
آسوده بخواب
اگر صدای سوت قطار
کمی بگذارد
تقدیر توست بیداری
دیگر باور کن !!!
6 راار برای شاد نگه داشتن زندگی زناشویی
یک اتفاق نادر و منحصر به فرد+تصاویر
حکایات و لطایف ملا نصرالدین و خرش
خبر جدید ازدواج رهبر جوان کره شمالی با عکس همسر رهبر کره شمالی
222277 بازدید
118 بازدید امروز
93 بازدید دیروز
628 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian